معنی ورودی غذا

حل جدول

لغت نامه دهخدا

ورودی

ورودی. [وُ] (ص نسبی) منسوب به ورود.
- در ورودی، دری که از آن به جایی وارد میشوند. در برابر در خروجی.
|| آنچه مربوط به ورود و دخول کسان در جایی باشد.
- امتحانات ورودی، کنکور.


غذا

غذا. [غ َ] (از ع، اِ) رجوع به غذاء شود.

غذا. [غ َ] (ع اِ) بول شتر. (اقرب الموارد). رجوع به غذی شود.

فرهنگ فارسی هوشیار

ورودی

در آیی (صفت) منسوب به ورود آنچه مربوط به ورود و دخول کسان در جایی باشد: امتحانات ورودی در ورودی.

فرهنگ معین

ورودی

(~.) [ع - فا.] (ص نسب.) منسوب به ورود، آن چه مخصوص و مربوط به ورود و دخول کسان در جایی باشد: در ورودی، امتحانات ورودی.


غذا

(غَ) [ع. غذاء] (اِ.) خوردنی، آن چه خورده شود.

فرهنگ واژه‌های فارسی سره

ورودی

درآیگاه


غذا

خوراک، خوراکی

مترادف و متضاد زبان فارسی

ورودی

در، دروازه، مدخل،
(متضاد) خروجی

فارسی به ایتالیایی

ورودی

ingresso

واژه پیشنهادی

ورودی

مدخل

فارسی به عربی

بندر ورودی

میناء


غذا

استمرار، تبن، تغذیه، صحن، غذاء، لحم، وجبه الطعام، وقود

معادل ابجد

ورودی غذا

1927

عبارت های مشابه

پیشنهاد شما
جهت ثبت نظر و معنی پیشنهادی لطفا وارد حساب کاربری خود شوید. در صورتی که هنوز عضو جدول یاب نشده اید ثبت نام کنید.
اشتراک گذاری